خاگینه را گویند و به عربی عجّه خوانند. (برهان قاطع) (انجمن آرای ناصری) (ناظم الاطباء) (شرفنامۀ منیری) (غیاث اللغات) (فرهنگ شعوری ج 1 ص 365) (از فرهنگ جهانگیری) : جوز گوز و لوز بادام است و عجه خایه ریز. (از نصاب الصبیان)
خاگینه را گویند و به عربی عَجَّه خوانند. (برهان قاطع) (انجمن آرای ناصری) (ناظم الاطباء) (شرفنامۀ منیری) (غیاث اللغات) (فرهنگ شعوری ج 1 ص 365) (از فرهنگ جهانگیری) : جوز گوز و لوز بادام است و عجه خایه ریز. (از نصاب الصبیان)
دهی است از دهستان افشار بخش اسدآباد شهرستان همدان، واقع در 3 هزارگزی باختر قصبۀ اسدآباد و کنار راه فرعی اسدآباد به آجین، ناحیه ای است جلگه ای و سردسیر و مالاریائی دارای 2246 تن سکنه که مذهبشان شیعه و زبانشان ترکی و فارسی است آب آنجا از سه رشته قنات و رودخانه شهاب لوجین میباشد، محصولاتش غلات و انگور و لبنیات و صیفی و شغل اهالی زراعت و گله داری میباشد، صنایع دستی زنان قالی بافی و راه اتومبیل رو است این ناحیه یک دبستان و 12 باب دکان دارد، قالیچه های بافت این ده در بخش اسدآباد بخوبی مشهور است و تپه مصنوعی از آثار ابنیۀ قدیمیه نیز در آنجا وجود دارد، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
دهی است از دهستان افشار بخش اسدآباد شهرستان همدان، واقع در 3 هزارگزی باختر قصبۀ اسدآباد و کنار راه فرعی اسدآباد به آجین، ناحیه ای است جلگه ای و سردسیر و مالاریائی دارای 2246 تن سکنه که مذهبشان شیعه و زبانشان ترکی و فارسی است آب آنجا از سه رشته قنات و رودخانه شهاب لوجین میباشد، محصولاتش غلات و انگور و لبنیات و صیفی و شغل اهالی زراعت و گله داری میباشد، صنایع دستی زنان قالی بافی و راه اتومبیل رو است این ناحیه یک دبستان و 12 باب دکان دارد، قالیچه های بافت این ده در بخش اسدآباد بخوبی مشهور است و تپه مصنوعی از آثار ابنیۀ قدیمیه نیز در آنجا وجود دارد، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
که دانه ریزد. که چینه فروپاشد. که دانه افشاند. که دانه پراکند. که دانه پخش کند. که هر یک از حبه ها که دارد فروافکند چنانکه نخل ثمر خود را: چو گاوی در خراس افکند پویان همه ره دانه ریز و دانه جویان. نظامی. رطب پیش دهانش دانه ریزست شکر بگذار کو خود خانه خیزست. نظامی. ، دارای دانه های ریزه و خرد. که دانه های خرد دارد. خرددانه. مقابل دانه درشت. مقابل درشت دانه
که دانه ریزد. که چینه فروپاشد. که دانه افشاند. که دانه پراکند. که دانه پخش کند. که هر یک از حبه ها که دارد فروافکند چنانکه نخل ثمر خود را: چو گاوی در خراس افکند پویان همه ره دانه ریز و دانه جویان. نظامی. رطب پیش دهانش دانه ریزست شکر بگذار کو خود خانه خیزست. نظامی. ، دارای دانه های ریزه و خرد. که دانه های خرد دارد. خرددانه. مقابل دانه درشت. مقابل درشت دانه
خیزنده از خانه یعنی چیزی که بی قصد از خانه بهم رسد. (آنندراج). آنچه از خانه بدست آید بدون آنکه آدمی را در بدست آوردن آن قصد بوده است، از خانه بی زحمت آدمی بدست آید: گهی با چنان گوهر خانه خیز چو بوطالبی را کنی سنگ ریز. نظامی (از آنندراج). بپاسخ دگر باره شد شاه تیز که خواب از خیالی بود خانه خیز. نظامی. چون شوق تو هست خانه خیزم خوش خسبم و شادمانه خیزم. نظامی. اگر خانه خیزی قرارت کجاست ور از زر درآیی دیارت کجاست. نظامی. ، کوچانیده. از منزل برکنده: کوچاندن با اهل و اسباب و فرود آوردن شمس الدین محمد شاه را با رعایا و خانه خیز بردن ایشان را بقهستان در سال ششصد و هشتادهشت. (تاریخ سیستان)
خیزنده از خانه یعنی چیزی که بی قصد از خانه بهم رسد. (آنندراج). آنچه از خانه بدست آید بدون آنکه آدمی را در بدست آوردن آن قصد بوده است، از خانه بی زحمت آدمی بدست آید: گهی با چنان گوهر خانه خیز چو بوطالبی را کنی سنگ ریز. نظامی (از آنندراج). بپاسخ دگر باره شد شاه تیز که خواب از خیالی بود خانه خیز. نظامی. چون شوق تو هست خانه خیزم خوش خسبم و شادمانه خیزم. نظامی. اگر خانه خیزی قرارت کجاست ور از زر درآیی دیارت کجاست. نظامی. ، کوچانیده. از منزل برکنده: کوچاندن با اهل و اسباب و فرود آوردن شمس الدین محمد شاه را با رعایا و خانه خیز بردن ایشان را بقهستان در سال ششصد و هشتادهشت. (تاریخ سیستان)
سماروغ را گویند و آن رستنی باشد سفید و شبیه به تخم مرغ و آن بیشتر در جاهای نمناک روید و مردم درویش و فقیر آنرا پزند و خورند. (از نسخه ای از لغت اسدی) (برهان قاطع) (فرهنگ جهانگیری) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (انجمن آرای ناصری) (فرهنگ شعوری ج 1 ص 366) .دنبلان. کلاه دیو. کمات، صفت قسمی مروارید است که بتخم مرغ ماند. بیرونی آرد: و ربما شبه (اللؤلؤ) بالزیتونه فقیل زیتونی و ربما قیل خایه دیس ای مثل البیضه. (از الجماهر بیرونی)
سماروغ را گویند و آن رستنی باشد سفید و شبیه به تخم مرغ و آن بیشتر در جاهای نمناک روید و مردم درویش و فقیر آنرا پزند و خورند. (از نسخه ای از لغت اسدی) (برهان قاطع) (فرهنگ جهانگیری) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (انجمن آرای ناصری) (فرهنگ شعوری ج 1 ص 366) .دنبلان. کلاه دیو. کمات، صفت قسمی مروارید است که بتخم مرغ ماند. بیرونی آرد: و ربما شبه (اللؤلؤ) بالزیتونه فقیل زیتونی و ربما قیل خایه دیس ای مثل البیضه. (از الجماهر بیرونی)
جانوری است شبیه بعنکبوت که لعاب او مردم را هلاک سازد و به عربی رتیلا خوانند. (برهای قاطع) (فرهنگ شعوری ج 1 ورق 362) (ناظم الاطباء). دلمه. دلمک. غنده. (فرهنگ جهانگیری). آبخورک. خایه گزک
جانوری است شبیه بعنکبوت که لعاب او مردم را هلاک سازد و به عربی رتیلا خوانند. (برهای قاطع) (فرهنگ شعوری ج 1 ورق 362) (ناظم الاطباء). دلمه. دلمک. غنده. (فرهنگ جهانگیری). آبخورک. خایه گزک